مقاله بررسی هنر و هنرمندان

دسته بندي : علوم انسانی » هنر و گرافیک
مقاله بررسي هنر و هنرمندان در 53 صفحه ورد قابل ويرايش

فهرست منابع

مقدمه................................................................................................................ 1

هنر در خدمت جاودانگي................................................................................... 7

بيداري بزرگ.................................................................................................... 11

نگاهي به شرق ................................................................................................. 15
تكنيك سينما...................................................................................................... 18

منظرهاي لومير................................................................................................. 27

تاريخچه سينما ازديد هانري لانگلوا................................................................. 28

مليس................................................................................................................. 33

پاته.................................................................................................................... 35

مجموعه واژه‌هاي سينمائي متداول................................................................... 35

جوائز سينمائي اسكار ...................................................................................... 46

چارلي چاپلين.................................................................................................... 48

منابع و مآخذ:.................................................................................................... 51





«مقدمه»

دربار‌ه‌ي هنر و هنرمندان

در واقع چيزي به عنوان هنر مطلق وجود ندارد ،‌فقط هنرمندان وجود دارند.
(يا به مفهوم اخص ،نقاشان) زماني كساني بودند كه كلوخه اي رنگين از زمين برمي‌گرفتند و شكل گاو ميش و ديگر حيوانات را بر ديوار غارها رسم مي كردند . در روزگار ما، نقاشان رنگ هايشان را حاضر و آماده مي خرند و پوسترهاي تبليغاتي طراحي مي كنند ؛ و در اين فاصله ي بلند تاريخي چه اتفاق هاي بزرگ و كوچكي كه نيفتاده است ايرادي ندارد كه همه اين فعاليت ها را هنر بناميم ، مشروط به آن كه در نظر داشته باشيم؛ كه واژه هنر در زمان‌ها و مكان‌ها ي مختلف با معاني و مصاديق بسيار متفاوتي به كار رفته است؛ و نيز از ياد نبريم؛ كه هنر به مفهوم مطلق وجود ندارد؛ زيرا هنر به مفهوم مطلق (‌با مطلق هنر)‌ به صورت بتي ذهني و مترسكي خيالي درآمده است؛ اگر به هنرمندي بگوييد آن چه ساخته است مي تواند در نوع خود چيز بسيار خوبي باشد ولي «هنر» محسوب نمي شود، آزرده خاطرش خواهيد كرد؛ و اگر به كسي كه تابلويي را تحسين مي كند بگوييد آن چه مورد پسند او در تابلو واقع شده است، هنر نيست بلكه چيز ديگري است ؛ باعث شگفتي و ناراحتي اش خواهيد شد؛ كه البته اين درست نيست؛ اغلب بسيار خواندني و هيجان انگيز است؛ كه بدانيم نقاشان در دوره هاي «ابتدايي» تر كه تبحر نقاشان امروزي را نداشتند ، چگونه با وجود محدوديت در مهارت ، مي كوشيدند. احساساتي را كه مي خواستند انتقال دهند،‌فرا بنمايانند. ولي تازه واردان بـه عالم هـنر در گام‌هـاي نخستين آشنـايي خود با مسـئله‌ي ديگري روبه رو مي شوند. آن‌ها ميل دارند كه مهارت هنرمند تصويرگر را در بازنمايي آن‌چه مي بينند تحسين كنند. بالاترين پسند آن‌ها تابلوهايي است كه «همانند واقعيت» به نظر آيند. مهارتي كه در انعكاس صادقانه ي جهان نمايان به كار مي رود به راستي درخور تحسين است. هر كس كه فيلمي از والت ديسني يا يك كارتون فكاهي ديده باشد مي داند كه گاه مي شود چيزها را به غير از آن چه ظاهر مي شوند به تصوير كشيد و آن‌ها را به شيوه هاي مختلف دگرگونه و تحريف كرد. ميكي ماوس(يا موش ميكي) زياد به موش واقعي شباهت ندارد، با اين همه كسي دربار‌ه‌ي ‌ي طول دم آن در روزنامه ها شكوه و شكايت نمي‌كند. آن‌ها كه به جهان پرنشاط والت ديسني گام مي نهند هيچ دغدغه اي دربار‌ه‌ي ‌ مفهوم واقعي هنر ندارند .فيلم هاي او را با همان تعصبي نگاه نمي كنند كه به هنگام ديدار از يك نمايشگاه نقاشي مدرن از خود نشان مي دهند . ولي چنان‌چه يك نقاش مدرن تابلويي را به شيو‌ي خاص خود ترسيم كند چه بسا فردي سُمبُل كار و كم مايه پنداشته شود؛ كه نمي تواند كار بهتري انجام دهد. دربار‌ه‌ي ‌ نقاشان مدرن هر انديشه اي داشته باشيم ، مي توانيم با اطمينان خاطر آن‌ها را براي «درست» تصوير كردن اشياء داراي شناخت و مهارت كافي بدانيم . اگر چنين نمي كنند. دلايل آن ها مي تواند كاملاً شبيه دلايل والت ديسني باشد. هر گاه در خصوص دقت و درستي يك تصوير خللي را تشخيص مي دهيم، بايد هميشه دو سؤال را براي خود مطرح كنيم: يكي اين كه آيا ممكن نيست كه نقاش براي تغيير جلوه‌ي ظاهري آن‌چه ديده است دلايلي براي خود داشته باشد. ما به مرور كه تاريخ تحول هنر را پي مي گيريم بيشتر دربار‌ه‌ي چنين دلايلي بحث خواهيم كرد. ديگر اين كه هر زمان اثري را به دليل آن كه نادرست(يا غير واقعي )‌ ترسيم شده است محكوم مي كنيم، بايد از خود سوال كنيم كه آيا مطمئن هستيم كه تشخيص نادرست است و تشخيص نقاش خطاست ؟‌اين تمايل در همه‌ي ما وجود دارد كه (هر گاه در برابر تصويري كه مأنوس ما نباشد قرار بگيريم ) بي هر گونه تأمل اين حكم را صادر كنيم كه «واقعيت به شكل ديگريست» . اين عادت عجيب را داريم كه فكر كنيم طبيعت هميشه بايد شبيه تصاوير مألوف ما ظاهر گردد. اين موضوع را مي توان با كشف حيرت انگيزي كه در گذشته اي نه چندان دور صورت گرفته است، به سادگي تشريح كرد. آدميان در طول قرن‌ها چهار نعل رفتن اسب‌ها را تماشا كرده اند، در مسـابقات اسب دوانـي و شكار حضور يافته اند، از نقاشي‌ها و تصاوير چاپي اسب‌ها در ميدان‌ها ي جنگ و يا تعقيب سگ‌هاي تازي لذت برده اند . هيچ يك از اين تماشاگران به نظر نمي رسد به اين موضوع توجه كرده باشند كه اسب هنگام تاخت كردن «واقعاً چه حالي دارد» . براي آن كه بتوانيم آثار بزرگ هنري را درك كنيم و از آن‌ها لذت ببريم ، هيچ مانعي بزرگ‌تر از آن نيست كه نخواهيم خود از عادات و ملكات ذهنمان خلاص كنيم . بالاترين دليلي كه براي مردود دانستن تابلويي مي آوريم ،‌اين است كه تابلو واقعيت را درست منعكس نمي‌كند. هرچه بيش‌تر بازنمايي يك موضوع را به زبان هنر ديده باشيم ، استوارتر معتقد خواهيم شد كه آن موضوع بايد هميشه به شيوه هاي مشابهي باز نمايانده شود . به ويژه هنگامي كه موضوعات مربوط به قدسيان مطرح باشد،‌زمينه ي اوج گيري احساسات مهيا مي‌گردد . هر چند كتاب مقدس دربار‌ه‌ي چهره‌ي عيسا مسيح چيزي نقل نمي كند ، و خدا را نمي توان در سيماي يك انسان مجسم كرد، و نيز مي دانيم كه اين نقاشان پيشين بوده‌اند كه نخستين بار نقش هايي را آفريده اند كه اكنون مأنوس ما شده اند؛ برخي هنوز متمايل به اين انديشه اند؛ كه هر گونه فاصله گيري از شكل هاي قديمي و سنتي ، عملي كفرآميز و توهين به مقدسات است. واقعيت اين است؛ كه معمولاً نقاشاني كه كتاب مقدس را باعالي ترين درجه عشق واخلاص مي خوانده اند ،‌ سعي مي كردند تصوير كاملاً بديعي از داستان هاي كتاب مقدس و رخدادهاي زندگي قديسان در ذهن خودمجسم كنند.)

آن ها سعي مي كردند همه‌ي تابلوهايي را كه ديده بودند، فراموش كنند و مجسم كنند كه هنگامـي كه عيساي كودك در علـف‌داني قرار داشته است؛ وشبانان براي پرستش او مي آمدند،يا هنگامي كه ماهيگيري موعظه انجيل را آغاز مي كند، چه حالاتي داشته اند. به كَرا‏‎ت پيش آمده است كه چنين كوشش‌هايي از سوي نقاشي بزرگ براي قرائت نويني از متني كهن (و مقدس) ، آدميان خشك مغز و بي انديشه را خشمگين و برآشفته كرده است. تصور مي كنم كه، تنها راه فهم دل مشغولي هاي هنرمندان اين است كه، از تجربة خودمان كمك بگيريم . البته ما نقاش نيستيم و شايد هرگز براي كشيدن تصويري تلاشي نكرده باشيم؛ و هرگز هم چنين قصدي نداشته باشيم؛ ولي اين سخن لزوماً به معناي آن نيست كه هيچ گاه با مسايلي مشابه آن چه در زندگي يك نقاش يا مجسمه ساز مطرح مي شود رو به رو نمي شويم . كم‌تر كسي ممكن است وجود داشته باشد كه كوچكترين اطلاعي،‌هرچقدرهم ساده ومختصر،از اين گونه مسايل نداشته باشد. تقريباً براي هركسي كاري ذوقي پيش مي آيد كه مي خواهند آن را «درست » انجام دهد. شايد كاري به سادگي يافتن كمربندي باشد كه به لباسش بيايد، يا فقط دغدغه اش اين باشد كه در يك دسر ميوه و خامه،‌نسبت‌ها درست رعايت شوند؛ و ظرف دسر درست تزيين شود. ممكن است آدم‌هايي را كه خيلي به فكر لباس و گل و ميز غذا باشند وسواسي بناميم؛ زيرا چه بسا احساس كنيم اين گونه چيزها ارزش اين همه توجه را نداشته باشند؛ ولي آن‌چه ممكن است برخي اوقات در زندگي عادي و روزمره عادت بدي به شمار آيد، و در نتيجه اغلب از نظر اين و آن پنهانش كنيم، مي تواند در حوزه‌ي هنر،‌ارزش اساسي داشته باشد. همين كه نقاش در كارش مـوفق مي شود، همه احـساس مي كنيم كه او به چيـزي رسيده اسـت؛ كه نه مي توان بر ان افزود و نه از آن كاست؛ ما چيزي كه « درست » است:‌يعني نمونه اي از كمال، در جهاني عاري از كمال . درست است كه برخي از هنرمندان يا منتقدان در دوره هاي معيني براي صورت بندي قوانين هنرشان تلاش كرده اند؛‌ولي هميشه معلوم شده است؛ كه هنرمنداني كوشيده اند اين قوانين را به كار بندند به جايي نرسيده اند؛ حال آن كه استادان بزرگي توانسته اند آن ها را ناديده بگيرند؛ و در عين حال به هماهنگي نويني برسند، كه قبلاً به ذهن هيچ كس خطور نكرده است. حقيقت اين است كه مقرر كردن چنين قواعدي امري ناممكن است؛ زيرا هيچ كس نمي تواند از پيش تعيين كند كه هنرمند مي خواهد به چه نتيجه برسد. بدون شك ذوق هنري، مسئله اي بي نهايت پيچيده تر از ذائقة تشخيص طعم غذا و آشاميدني هاست. استادان بزرگ همه‌ي زندگي شان را وقف آثارشان كرده اند و از هيچ فداكاري و ازخود گذشتگي براي آن آثار دريغ نداشته اند، و كمترين حقي كه مي توانند داشته باشند اين است؛ كه از ما بخواهند براي درك ثمره‌ي رنج و تلاش آن‌ها كوششي به خرج دهيم . آموزش هنر هيچ گاه به پايان نمي رسد وهميشه موضوعات تازه اي براي كشف وشناخت وجود دارد. آثار بزرگ هنرگويي اين خاصيت را دارند؛ كه هر بار در مقابل چشم تماشاگر به گونه‌ي متفاوتي ظاهر مي شوند . به نظر مي‌رسد كه آن‌ها همچون خود انسان، تمام نشدني و پيش بيني ناپذيرند. عالم هنر ،‌عالمي مهيج و شورانگيز است؛ كه همتايي ندارد، و قوانين عجيب و شگفتي‌هاي خاص خود را دارد. دربار‌ه‌ي هنر سخن گفتن، كار چندان دشواري نيست؛ زيرا واژگاني كه منتقدان به كار مي برند، آن قدر در متن‌ها و مقام‌هاي مختلف به كار رفته‌اند كه چيزي از دقت‌شان باقي نمانده است. آن چه از اين سير و سلوك حاصل مي گردد، از طاقت كلام در مي گذرد.

«بازتاب سينما در مقابل تلويزيون»:

شيوه هاي نمايش فيلم روي پرده هاي عريض (Widescreen) عمده ترين دگرگوني فني كه مستقيماً به دليل رقابت با تلويزيون در عرصة وسايل و ابزار سينما انجام گرفت، تغييراتي بود كه در شكل ارائه نهائي فيلم در سالن نمايش اثر مي گذاشت؛ كه البته خوداين تغييرات زاده تحقيقات وتجربيات ودست آوردهاي علمي ساليان پيش تر بودند پس از پايان جنگ ، سيستمي ساده تر همراه با صداي استريو فونيك ، قدم به عرصة سينما مي گذارد؛ اين سيستم كه از روش نمايش فيلم توسط سه پروژكتور ، بر روي پرده اي منحني و بزرگ استفاده مي كند، به نام «سينه راما» ( Cinerama ) خوانده مي شود.وكاربردي عمومي و سرگرم كننده مي يابد.«سيندراما»‌ابتدا فيلم هاي سياه و سفيد را براي ثبت و نمايش تصوير برمي گزيند ، اما اندكي بعد كه فيلم هاي رنگي جديد تك نواري به دنياي سينما معرفي مي شوند؛ اندازه و كيفيت تصوير به نمايش درآمده به همراه صداي استريو فونيك و چند جانبه شكلي بسيار سرگرم كننده و جاذبة فراوان پيدا مي كند. روش نمايشي «سينه راما» بسيار پرزحمت و پرخرج ولي بسيار جذاب و گيرا بود. فيلم هاي سينه راما در سالن هاي بازسازي شده خاص اين گونه نمايش و با دستگاه هاي مجهز و جديد در بسياري از كشورها قابل عرضه بود، ولي از آن جائي كه هزينة برگزاري اين نوع برنامه ها تقريباً زياد و مراحل توليد و پخش آن فوق العاده پردرد سر بود،‌لذا شيوة مشابهي از نمايش سينه‌راما كه با يك پروژكتور ساده و در يك سالن معمولي امكان عمل داشت به صاحبان سينما عرضه گرديد و استفاده از اين روش با استقبال بي نظير دست اندركارا ن سينما روبرو گشت .نمايش فيلم با شيوة جديد ، براساس تكامل اختراع كرتين (Chratien) استوار بود . كرتين فرانسوي در سال 1928 ، سيستمي براي فيلم برداري و نمايش تصاوير «آنامورفيك» (Anamorphic) ابداع كرده بود كه در سال 1953 ، اين سبك با نام تجارتي «سينما اسكوپ» (‌Cinemas cope) به بازار عرضه شد. سيستم هاي اپتيك يا نوري «آنامورفيك» آن گروه از لنزهائي هستند كه در آن ها تصوير تعمداً به صورت جابه جايي و شكسته ، با استفاده از عدسي هايي كه ضرايب درشت نمايي افقي و عمودي آن ها متفاوت است، شكل مي گيرد.

«شرايط كنوني»:

با مختصري توضيح دربار‌ه‌ي شرايط امروزي، فيلم سازي حرفه اي سينما را به پايان مي بريم . قطع 35 ميلي متري فيلم با سابقة تثبيت شدة طولاني خود، هم چنان جايگاهي مسلط در عرصه سينماي تجاري و تفريحي دارد. و در زمينه نمايش آثار عظيم و پرجلال و شكوه سينمائي ، قطع فيلم 70 ميلي متري كماكان برتري خود را حفظ كرده است . فيلم 16 ميلي متري به صورت رسانه اي كاملاً حرفه اي ، نه تنها كاربردي عمدتاً در زمينه هاي غيرداستاني و براي موارد آموزشي ، بازرگاني و… دارد. بلكه از حيطة تماشاگران و مخاطبين محدود ، به عرصة فيلم هاي سرگرم كننده و داستاني نيز گام مي نهد و گسترش مي يابد . اين گونه گسترش محدودة كار، از طريق حمل دستگاه نمايش كوچك و سبك فيلم هاي 16 ميلي متري به داخل هواپيما ،‌كشتي و سالن هائي با ظرفيت محدود تماشاگران ،‌انجام مي گيرد. بازار غير حرفه اي يا آماتور ، تقريباً به طور كامل در اختيار فيلم 8 ميلي متري و جانشين بلافصل آن سوپر 8 ميلي متري است. فيلم سوپر 8 همراه با باند صداي اپيتيك كه در زمينه هاي آموزشي ، اداري ، بازرگاني و… مي تواند قابل بهره برداري باشد، اخيراً به رقابت با رسانه اي ديگري هم چون نوار ويديو برخاسته است. شيوه ها و تكنيك هاي توليد تلويزيوني تأثير زيادي بر توليد فيلم هاي تهيه شده در استديوهاي مختلف فيلم سازي داشته اند. البته بايد گفت: سيستم هايي كه براي فيلم برداري با چند دوربين و با يك واحد بازبيني و كنترل مركزي ،‌به منظور كار سينمائي تكامل يافتند ، مقبوليت چنداني پيدا نكردند . همان طور كه بعضي پرداخت هاي بلند داستاني نيز كه كاملاً با دوربين تلويزيوني و نوار ويديو تهيه شده و براي نمايش در سالن هاي سينما بر روي فيلم منتقل شده بود، مورد پذيرش كلي قرار نگرفت اما آن‌چه مسلّم است اين كه ، در زمينه هاي وابسته و مكملي هم چون «نماياب هاي الكترونيك يا تلويزيوني » (TV.view finders)و«تحليل گرهاي مداربسته رنگ» (Closed circuit color Analyse)براي استفاده لابراتوار ظهور فيلم ، و ضبط نوعي كدگذاري يا رمزگذاري زماني (Time –Code -Recording) در روي يك نوار جداگانه ، براي يافت و شاسايي اتوماتيك مواد ضبط شدة صدا و تصوير در مراحل تدوين ، تكنولوژي الكترونيك عمده ترين و عملي ترين شكل تأثير بخش خود را برتكنيك فيلم سازي ساليان اخير اعمال كرده است.
دسته بندی: علوم انسانی » هنر و گرافیک

تعداد مشاهده: 1838 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.rar

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 53

حجم فایل:60 کیلوبایت

 قیمت: 29,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: