مقاله بررسی آئين گفتگو ميان ايرانيان باستان

دسته بندي : علوم انسانی » علوم اجتماعی
مقاله بررسي آئين گفتگو ميان ايرانيان باستان در 8 صفحه ورد قابل ويرايش

- آيين گفتگو ميان ايرانيان باستان

«در سر تا سر شاهنامه ديده مي‌شود كه شنوندگان، در هنگام سخنگويي سخنران هيچ بر زبان نمي‌آورند، تا آنكه گفتار او به پايان رسد آنگاه اگر بايسته مي‌نمود به سخن وي پاسخ مي‌دادند و بر همين بنياد است كه سعدي مي‌گويد:

سخن را سر است اي برادر و بن





نيايد كسي در ميان سخن

و چنين است كه در داستان رستم و اسفنديار، در گفتاري كه اسفنديار در ستايش از پهلواني و نژاد خود مي‌كند برستم مي‌گويد:

بمان تا بگويم همه هر چه هست





يكي گر دروغ است بنماي دست

و اين گفتار گواه بر آن است كه در ايران باستان براي ورود به گفتارها در انجمن، دست خويش را بالا مي‌گرفته‌اند تا سردار انجمن دستوري گفتار به ايشان بدهد»[1]

«تا اينجا ديديم كه ايرانيان در ميان سخنان ديگران گستاخ‌وار سخن نمي‌گفتند و همواره شنونده از روي آيين آزادگي درنگ مي‌كرد تا ديگري سخن خويش را به پايان ببرد و اين گفتار اسفنديار نيز نشان مي‌دهد كه دست بلند كردن و دستوري خواستن براي سخن گفتن نيز از آئين‌هاي دلپذير ايرانيان باستان بوده است كه گوينده، خود به شنونده مي‌گويد كه مي‌تواني در ميان گفتار من دست بلند كني و از من بخواهي تا گفتار خود را ببرم و تو در ميان سخن من اندرآيي و نادرستي گفتار من را بنمايي.»[2]

2- آئين دادن رونما براي ديدن ديدار اروس:

در داستان زال و رودابه آنجا كه كنيزان رودابه به در شكارگاه به زال برمي‌خورند و سپس به نزد رودابه مي‌آيند رودابه به آنها مي‌گويد كه:

رخ من بپيشش بياراستيد





بگفتيد و از پس بها خواستيد

(هنگامي كه چهره اروس را به داماد نشان مي‌دادند، رونما مي‌گرفتند، و اين كار هنوز در بسياري از روستاهاي ايران و نيز در تاجيكستان و افغانستان به آئين است).[3]

خاموش بودن ايرانيان بر سر خوان و آئين بازخواني هنگام خوردن غذا نزد ايرانيان باستان و آئين شستشوي دست پيش از غذا در ايران باستان و ديگر آيينها هنگام غذا خوردن:

«در آئين ايران باستان، بايد در سر خوان خاموش بود، در اين هنگام سخن گفتن نشايد»

درباره خاموشي ايرانيان بر سر خوان گذشته از منابع نوشت‌هاي ديني زرتشتي، از مآخذ بيگانگان هم بما رسيده است از آنان است مناند Menander كه در سال 550 زاييده شد هنوز در بسياري از جاه‌هاي ايران در سر خوان سخن گفتن پسنديده نيست.

ابوعثمان جا خط بصري كه در سال 225 درگذشت در كتاب التاج، مسعودي كه در سال 346 هجري درگذشت در مروج‌المذهب و محمد جرير طبري كه در سال 224 در آمل (مازندران) زاييده شد و در سال 310 در بغداد درگذشت و در ترجمه فراسي تاريخ او كه در سال 355 هجري پايان پذيرفته است بدست ابوعلي محمد بلعمي: آورده‌اند كه ايرانيان هنگام غذا خوردن از سخن پرهيز داشتند و هنگام آراستن خوان چون جماعتي نان خورند يك تن زمزمه گيرد و ايشان را دعا كند و خاموش شود، و مردمان نان خورند و سخن نگويند و مغان نيز سخن نگويند در وقت نان خوردن و …»[4]

و نمونه‌اي از باژخواني در شاهنامه در داستان بيژن و منيژه آمده. آنجا كه رستم انگشتري خود را ميان مرغي پنهان مي‌كند و همراه نان و ديگر خوراكهان كه در سفره‌اي پيچيده بود بنزد بيژن مي‌فرستد و بيژن آن «آن نان پاك را بادلي پراميد يزدان، با ترس و لرز، در پيش خود گسترد و باژ خوراك برخواند. و چون راز و نيازش به پايان رسيد دست به خودش برد»[5] اما آنچه را كه ايران باستان پيش از خوردن خوراك، آفريني زير لب مي‌خواندند كه چون زير لب و آهسته بود آن را وافر يا زمزمه مي‌گفتند و اين آفرين چنين است:
دسته بندی: علوم انسانی » علوم اجتماعی

تعداد مشاهده: 1259 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.rar

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 8

حجم فایل:8 کیلوبایت

 قیمت: 24,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: